اين چند قسمتي منو ياد خطبههاي نماز جمعه انداخت!
بخش اول منو ياد يه کابوس انداخت!
بخش دوم شديداً ملموس و مبتلي به بود
بخش سوم بسيار جالب و دل انگيز و جذاب و ... بود!
تا بعد شاد باشيم؟ اين بعد يعني تا آپ کردن بعدي شما؟ اگه طولاني شد؟ اگه مردم فکر کردن زيادي شاديم؟
الان داري تو دلت ميگي اصلا به تو چه؟ اصلا تو کي هستي؟ اصلا تا حالا اومدي اينجا که پسرخاله شدي؟ اصلا از کجا معلوم دفعه ديگه که آپ کردم بياي؟
خب راست ميگي همشو!
يه مدت همه رفت و آمدم به وبلاگ بر و بچز مذهبي خودمونو بچه طلبهها بود. بعد رفتيم تو جمع شاعرا و محدود شديم. بعد ديديم شاعرا تنبلن و دير به دير آپ ميکنن. تصميم گرفتم بر گردم به جمع خودمون بر و بچهها. حالا ديگه هرکي هرجا تو وبلاگ رفقاي ما نظر بذاره يا لينک باشه يا هرگونه رد پايي داشته باشه در امان نيست. حالا ديگه نميدونم اين وبلاگ از کدوم مدل وبلاگاس!
سلام.
دل نوشته ها معمولا به دل مي شينن البته به شرطي که حرف دل هم بوده باشن.
نخبه کشي و نخبه پروري هم اين روزا مد شده. چه بخواي بکشي و چه بخواي پروارش کني!!
بخش سوم نوشته ت هم که سانسور شد گويا!
موفق باشي.
منال اي بلبل شوريده احوال
که در هجران ياريم سال تا سال
ميدانم که خود اينجايي و دل نزد دلبر
خدا ميداند چه ميکشي تا بيني روي دلبر
به جز تو هر که بر دلبر نشيند
الهي بر دلش خنجر نشيند
مرا تن عشق دلبر تسليم کردند
گويي مهر او را به من تعليم کردند
دل به رخسارش هست گرفتار
شدم پير نديدم مهر دلدار............
سروده : خودم
تقديم به دوست خوبم....