راهنما

چه خوب! یکی منو دعوت کرد!!!!

سلام! یوهو ! من اومدم برام فرش قرمز پهن کنید! یالا!

نمیدونم چرا چند روزه که دستم به قلم نمیره  اما چون رضوان خانوم لطف  کردن ومن رو دعوت کردن که در باره ی دوستای پارسی بلاگیم بنویسم من هم مینویسم !!!!

خب اولین دوست پارسی بلاگیی که من داشتم جناب کلبه ی احزان بودن که خیلی به من لطف دارن! اولین باری که وب ایشون رو دیدم فهمیدم که خیلی سرش شلوغه اما با کمال تعجب جواب تمام نظرهاشو میده وبه کلی آدم هم سر میزنه! تغریبان هر وب لاگ نویسی اون رو میشناسه چون لینکش همه جا هست!!

 

دومین دوست وب لاگیی که تو لیست دوستام رفت تلاطم بود  ایشون مطالب خیلی جالبی می نوشت به خاطر همین معمولان به وبشون سر میزدم! درابتدا خیلی به من لطف داشتن ایشون اما تازگیها دیر به دیر پیداشون میشه!!!

 

دوست بعدی من وب لاگ  رند بود اما حالا مدتی هست که بهش سر نمیزنم! همیشه از قلم می افته ! گویا ایشون جزو مدیران محتوایی هم هستن!!!

 

رضوان خانوم هم که جای خود دارن  ولی خب دیر تو فهرست دوستای من رفتن!!! ایشون به علاوه ی وبلاگ نویس بودن !! دختر عموی من هم هستن !!

تازه کلبه ی احزان هم منو از این طریق شناخت!!

 

نور الهدی و دم مسیحایی هم از دوستان خوب من هستند  مخصوصان نور الهدی بسیار به من لطف دارن و از راهنمایی هاشون بهره مندیم!!!

 

از دیگر دوستانم  وب لاگهای پنجره و نازی و همینطور آبجی معصومه هستن که با نظراتشون بهم دل گرمی میدن وبا وجود اینکه خیلی وقته بهشون سر نزدم  باز هم به دیدن وبم میان!!! همینطور یاغی     ناصر     جناب مقامی  وخانوم شریعت!!!!!

 

ویژه ویژه !! منظورم داداش حسن بود  یعنی ایشون از دوستای عزیز من هستن ویکی از دلایل  متوقف نشدن این بلاگ ایشون هستن!!!

 

در همین جا از آغاز راه و پوتین خاکی وهمینطور سید حسن عزیز و خانوم نگار خرسند برای مطالب سازنده یی که می نویسن صمیمانه تشکر می کنم!

 


 

پ.ن1: خلاصه ببخشید اگه کسی از قلم افتاد میتونه با لحنی بسیار تند اعتراض خودشو بیان کنه!!!

 

پ.ن2:نکته!!!  اینجانب مدیر وبلاگ راهنما به استحضار می رساند این وب لاگ اولین و تنها وبی است که متعلق به بنده می باشد

 

یا حق          


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط شایان 86/8/25:: 8:12 عصر     |     () نظر

اگه خواستی بهم زنگ بزن به خونه یا موبایل نتونستی  پیامک بفرست نشد آف بذار تازه میل هم دارم  وب لاگ هم هست میتونی کامنت بذاری  نامه هم که قدیمی شده بی خیال اگر هم نخواستم راه همشون رو میبندم که تو نتونی بهم پیام بدی به همین راحتی مث من که دیروز می خواستم همشون رو ببندم ولی امتحانی گفتم بذار باشن

اما اگه همه اینا باشن ولی کسی بهت پیام نده یا کسانی که پیام میدن به این خاطر باشه که ازت چیزی میخوان چی؟   اونوقت باید بشینی واز بی وفایی خلق زار زار گریه کنی!!!!! تحویل بگیرید ما رو!!!!! 

 

آقا نمی خواد ما رو نحویل بگیرین ولی دستم نندازین لطفان

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط شایان 86/8/15:: 5:0 صبح     |     () نظر

سلام. یه اتفاق جالب! من می خواستم برا خودم یه آب معدنی بخرم دوستم هم باهام بود برا اونم خریدم ارنم بهم گفت نمیخوام من خیلی عصبانی شدم 30 دقیقه بعد اون تشنه شد واز من آب رو خواست اما من که خیلی عصبانی بودم چون اون ضایعم کرده بود خیلی راضی نبودم که آب رو بهش بدم اما خب بهش دادم که این بلا به سرش اومد جالب این بود که بطری پر از آب بود اما سرش یخ زده بود و اون تا 2 ساعت داشت باهاش ور میرفت بهد بهم گفت: شایان تو راضی نبودی درسته؟ منو بگو داشتم روده بر می شدم   


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط شایان 86/8/12:: 5:0 صبح     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >