مدت هاست که از تاریکی بیش از روشنایی لذت می برم
و از شب بیش از روز! روز ها برایم از شب سیاه ترند ، روز ها وحشی اند ، بی رحمند ، پر از تنهایی و انتظارند
اما شبها تمامی گرگ های انسان نما خوابند ، تمامی شلوغی های تنهایی و تمامی روشنایی های تاریک با آنها به خواب رفته است.
و شبها حقیقت بیدار است . تنهایی اصیل است تاریکی اصیل است و نور آتش و خشم اصیلش در هم می آمیزد تا تنهاییت را پر کند!
شبها خدا هست ، تو هستی ، آگاهی هست .... اگر باشی ، در شب خواهی توانست تنهاییت را با خدا و من شریک شوی و اگر نه با همان گرگ ها بمان تا دانه دانه یک دیگر را بدرید
و خوش باشید و گمان کنید که خدای راستی شما را به یاد خواهد آورد ای از یاد رفتگان.
راستی بهترین بهی است . نیک بختی است و نیک بختی از ان کسی ست که راستی را از برای راستی خواستدار است
پس ای راستی از برای راستی ترا خواهم خواست تا نیک بختی را از آن من کنی و امشاسپندان را نگاهبانان مهر من قرار دهی (از کلمه ی امشاسپندان خیلی خوشم میاد معنیش هم میشه فرشتگان)
تو چطور؟؟؟؟؟ آیا راستی؟ یا به مانند اهریمنان گمان بد داری تا بار کجت را به فرجام ببری؟
آیا گمان میکنی می توانی؟
----------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن 1 : واقعا چقدر اسم هایی که ازشون بدم میاد زیاد شدن!
پ.ن 2 : روزنه ی کوچکی دارم از امید ، و آن را بسیار دوست می دارم
پ.ن 3 : به نظر شما چی باعث شده که همه اینقدر دروغ گفتن براشون راحت شده؟
پ.ن 4 : یلدا (شب چله) این جشن و سرور کهن ایرانی میمون باد.
کلمات کلیدی: